شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت هفتاد و یکم :
به حکم ادب تقهای به درب زد و بعد با خواباندن دستگیره داخل شد. همان جایی که انتظارش را داشت دیدش، مودب و متین، نشسته روی گوشهایترین صندلی در اتاق. خوب میدانست که اگر هرجا و هروقت دیگری بود، او را چارزانو روی مبل و صندلی پیدا میکرد؛ اما دختر خوب یاد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آذر
00چرا پدرو مادرش ولش کردن؟